«زیرخاکی»؛ شروع عصر تازه کمدی‌سازی در تلویزیون

 «زیرخاکی»؛ شروع عصر تازه کمدی‌سازی در تلویزیون

«زیرخاکی»، ساخته جلیل سامان تا اینجا و بنا به آمار رسمی پربیننده‌ترین سریال ماه رمضان امسال است. البته پیش‌بینیِ پرمخاطب شدن یک سریال طنز دشوار نیست و درباره «زیرخاکی» هم اتفاق غیرقابل پیش‌بینی نیفتاده، اما این دلیلی نمی‌شود که ارزش‌های کار را زیر سوال ببریم، «زیرخاکی» تقاطع چند ساحت کُمیک است که منجر به عرضه یک مجموعه نسبتا موفق شده است.

انتخاب یک برهه تاریخی ملتهب و متشنج برای تعریف کردن یک داستان طنز هم دشوار است و هم تهدیدی‌ست که می‌تواند تبدیل به فرصت شود.  در واقع جلیل سامان که پیش از این در «ارمغان تاریکی»، «پروانه» و «نفس» هم فضاهایی مشابه را تجربه کرده بود، این بار با طنز به سال‌های انقلاب نقب زده.

 هر چقدر که ساخت ملودرام در آن سال‌ها ساده‌تر است، ساخت طنز کمی راه رفتن روی لبه تیغ است. خصوصا این که طنز و کمدی اگر با احاطه ایدئولوژی همراه باشد، مخاطب را پس می‌زند. «زیرخاکی» اما با یک دوقطبی سعی کرده از دست ایدئولوژی فرار کند؛ یک طرف کار فریبرز است که در میانه انقلابی‌گری و غلیان شور تغییر مردم کوچه و خیابان، اتفاقا دائما همه را پرهیز می‌دهد و تماما فکر زندگی خودش و پری‌چهر است، از آن طرف فرهاد اما چیزی جز اندیشه سیاسی ندارد و تمام اراده‌اش معطوف به تغییر نظم اجتماعی است.

سریال «زیرخاکی» به محض این که به یکی از این دو طرف بغلتد، کارش برای نگه داشتن مخاطب دشوار می‌شود، کار هنر تصویر و بازنمایی برهه‌هایی مختلف از زندگی روزمره است و جلیل سامان به درستی تا اینجای کار قضاوت را به مخاطب سپرده. حرکت روی این لبه تیغ، اما دائما باید با تزریق تمهیداتی باشد که در درجه اول کشش داستانی ایجاد کند و در درجه بعدی نمکین باشد. کُنه اصلی قصه، یافتن زیرخاکی توسط فریبرز است که البته در این بخش این نقد وارد است که سریال در بخش‌هایی دچار سکون روایی می‌شود و تعلیق و کمدی‌اش از تعادل خارج می‌شود. شاید عمده‌ترین نقد به «زیرخاکی» همین باشد که گاها درجا می‌زند و روایت حرکت طولیِ متناسبی ندارد، در اصطلاح عامیانه کسل‌کننده می‌شود.

هر چند که وجود گونه‌های مختلف کمدی در داستان، برگ برنده سریال است. از لحن که در شخصیت توران خانم با بازی گوهرخیراندیش و عقبه‌ی شیرازی‌اش به خوبی گنجانده شده تا کمدی اسلپ‌استیک که در چُلُفت‌بازی‌های فریبرز ظهور پیدا می‌کند. از کمدی تضاد میانِ زوج داستان، فریبرز و پری‌چهر که دائما با دیالوگ و بهره‌گیری از طنز کلامی موقعیت طنز ایجاد می‌کنند تا تمهیدات ساده و پرتکرار، مثل اشتباه گرفته شدن یک آدم معمولی با یک آدم انقلابی یا درست نشنیدن نام کاوه توسط پدر فریبرز.

«زیرخاکی» البته در بهره‌گیری از تمهیدات همیشه‌پسند کارهای تصویری، مثل موسیقی و رقص هم کم نمی‌گذارد و دائما و به اَنحای مختلف صدای ملودی موسیقی‌های کوچه‌بازاری آن دوران می‌شنویم. مثل چند کار از جواد یساری که حین رانندگی فریبرز و یا وقت‌های حفر زمین شنیده‌ایم و یا آن سکانس رقص فریبرز و فرهاد حین مواجهه با روستایی‌ها.

این‌ها همه هوشمندی‌هایی‌ست که در فیلمنامه گنجانده شده، علاوه بر این‌ها تلاش‌های کارگردان برای خلق میزانسن‌های خاطره‌انگیز و در عین حال درست، قابل توجه است. در نظر بگیرید در همین صداو سیما مجموعه «کیمیا» را داشتیم که کلی گاف ریز و درشت از میزانسن‌هایش بیرون زده بود، آن هم در مجموعه‌ای ملودرام که قاعدتا پایبندی‌های بیشتری به رئالیسم دارد، اما خب در «زیرخاکی» این تعهد به خلق فضایی واقعی گرچه با فیلتری نوستالژیک، بیشتر دیده می‌شود.

ناگفته نماند که برای سنجش موفقیت «زیرخاکی» هنوز زود است و آرزوی موفقیت برای این تیم، شاید آرزوی موفقیت برای کلیت صدا و سیمایی‌ست که پس از کوچانیدن ستاره‌های بی‌تکراری مثل عطاران، سال‌هاست که در عرصه طنز به مشکل برخورده و اگر نبود مجموعه‌ای مثل «پایتخت» که رسما دست تلویزیون خالی بود، ورود نفرات جدید به این حوزه که مترادف با تزریق نگاه‌های تازه است، می‌تواند رنگ‌بندیِ کارهای کمدیِ تلویزیون را تنوع ببخشد و در عین حال مخاطب را هم پای تلویزیون بنشاند.

علی حسینی

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.